اسلایدر

داستان شماره 733

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 733

داستان شماره 733

انفاق حقیقی


بسم الله الرحمن الرحیم 
روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مجلسی که عده ی زیادری در آن حضور داشتند پرسیدند: کدام یک از شما امروز مقداری از مال خود را در راه خدا انفاق کرده است؟
کسی پاسخ نداد، تنها حضرت علی (علیه السلام) عرض کردند: من امروز یک دینار از خانه برداشتم و برای خرید آرد بیرون رفتم، در راه به مقدادبن اسود برخوردم. آثار گرسنگی را در سیمایش مشاهده کردم از خرید آرد منصرف شدم و آن دینار را به او دادم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: کار نیکی کرده ای و پذیرفته شد
به دنبال سخنان حضرت علی (علیه السلام) مرد دیگری به پا خاست و عرض کرد؛ من امروز بیشتر از علی (علیه السلام) انفاق کردم، زاد و توشه ی مرد و زنی را که قصد سفر داشتند تهیه کردم و به هر کدام از آنها هزار درهم دادم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی نفرمودند! حاضران عرض کردند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شما برای انفاق علی (علیه السلام) آن بیان را فرمودید، اما در برابراین شخص که انفاقش (به مراتب) بیشتر بود ساکت ماندید؟
حضرت فرمودند: آیا ندیده اید که گاه، فردی هدیه ای کم ارزش برای پادشاهی می برد اما پادشاه او را گرامی می دارد و اکرامش می کند، و فرد دیگری هدیه یی بس ارزشمند می برد ولی آن را نمی پذیرد و به آورنده اش اعتنایی نمی کند؟ عرض کردند: آری چنین است، حضرت فرمودند: حضرت علی (علیه السلام) همان یک دینار را برای رضای خدا و اطاعت در برابر فرمان او انفاق کرد، اما آن دیگری برای برتری جویی آن پولها را خرج کرد، در نتیجه خدا عمل او را حبط کرد (از بین برد) و وبال او قرار داد

 



[ سه شنبه 13 فروردين 1391برچسب:داستان واقعیتها ( 2, ] [ 20:30 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]