اسلایدر

داستان شماره 492

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 492

داستان شماره 492

کی میگه خواب زن چپه؟ ( طنز


بسم الله الرحمن الرحیم
غضنفر رو می‌برن سربازی، تمرین چتربازی
موقع پریدن که میشه، همه می‌پرن به جز غضنفر
یارو گروهبانه میگه: سرباز بپر!‌ غضنفر میگه: من نمی‌پرم
یارو میگه: یعنی چی؟ گفتم بپر
باز غضنفر میگه: جناب سروان من نمی‌پرم
گروهبانه میگه: آخه چرا نمی‌پری؟
غضنفر میگه: جناب سروان مادرم دیشب خواب دیده که چتر من باز نمیشه و من میفتم میمیرم
گروهبانه شاکی میشه، میگه: مرتیکه چرا مزخرف میگی؟! خواب ننه تو چیکار داره به چتر بازی؟! یالله بپر!
غضنفر میگه: نه جناب سروان، مادر من هرچی خواب ببینه درست درمیاد، من نمی‌پرم
آخر گروهبانه شاکی میشه، ‌میگه: ‌بابا اصلاً تو بیا چتر منو بگیر، من چتر تورو می‌گیرم
غضنفر میگه: خیلی خوب جناب سروان، ولی شما نپری ها
خلاصه غضنفر چتر گروهبانه رو برمی‌داره و می‌پره و از قضا چترش هم باز میشه
همین جور که داشته واسه خودش خوش و خرم می‌رفته پایین
یهو می‌بینه یک چیزی از بغلش مثل گلوله رد شد به طرف پایین و گفت
بووووووووووووم

:| :)))))

 



[ جمعه 12 مرداد 1390برچسب:داستانهای طنز ( خوب _ 2, ] [ 22:30 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]