اسلایدر

داستان شماره 480

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 480

داستان شماره 480

چه کسی موثرتر است


  بسم الله الرحمن الرحیم
توماس هیلر، مدیر اجرایی شرکت بیمه عمر ماساچوست، میو چوال و همسرش در بزرگراهی بین ایالتی در حال رانندگی بودند که او متوجه شد بنزین اتومبیلش کم است. هیلر به خروجی بعدی پیچید و از بزرگراه خارج شد و خیلی زود یک پمپ بنزین مخروبه که فقط یک پمپ داشت پیدا کرد
او از تنها مسئول آن خواست باک بنزین را پر و روغن اتومبیل را بازرسی کند سپس برای رفع خستگی پاهایش به قدم زدن در اطراف پمپ بنزین پرداخت. او هنگامی که به سوی اتومبیل خود بازمی­ گشت، دید که متصدی پمپ بنزین و همسرش گرم گفتگو هستند
وقتی او به داخل اتومبیل برگشت، دید که متصدی پمپ بنزین دست تکان می ­دهد و شنید که می­ گوید: گفتگوی خیلی خوبی بود. پس از خروج از جایگاه، هیلر از زنش پرسید که آیا آن مرد را می­ شناسد.
او بی ­درنگ پاسخ داد که می شناسد، آنان در دوران تحصیل به یک دبیرستان می ­رفتند و یک سال هم با هم نامزد بوده ­اند. هیلر با لحنی آکنده از غرور گفت: هی خانم، شانس آوردی که من پیدا شدم. اگر با اون ازدواج می­ کردی به جای زن مدیر کل، همسر یک کارگر پمپ بنزین شده بودی
زنش پاسخ داد: عزیزم، اگر من با او ازدواج می­ کردم، اون مدیر کل بود و تو کارگر پمپ بنزین



[ جمعه 30 تير 1390برچسب:داستانهای طنز ( خوب _ 2, ] [ 22:12 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]