اسلایدر

داستان شماره 2074

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 2074

داستان شماره 2074

من غمگين و دل گرفته ام

 


 

بسم الله الرحمن الرحیم

جابر گويد: خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم، حضرت فرمود: اي جابر به خدا سوگند كه من غمگين و دل گرفته ام.
عرض كردم فدايت شوم دل گرفتگي و اندوه شما چيست؟
حضرت فرمود: اي جابر! همانا خالص و صافي دين خدا به دل هر كس در آيد از غير او بگردد.
تاي جابر! دنيا چيست و اميدواري چه باشد؟ مگر دنيا غير از خوراكي است كه خوردي ياجامه اي كه پوشيدي يازني است كه به او رسيدي؟
اي جابرگ همانا مومنين به ماندن در دنيا دل بسنتد و از رسيدن به آخرت گريزي ندارد.
خرت خانه بقا و دنيا خانه فناست، ولي اهل دنيا غافلند و گويا مومنانند كه آگاه و اهل تفكر و عبرتند: آن چه با گوشهاي خود مي شنوند آنها را از ياد خدا كر نكند و هر زينتي را كه چشمشان بيند از ياد خدا كورشان نسازد. پس به ثواب آخرت رسيدند چنانكه به اين دانش رسيدند.
كه اهل تقوا كم اهل دنيا هستند و تو را از همه بيشتر ياري كنند. اگر به ياد خدا باشي تو را ياري كنند و اگر فراموش كني به ياد آورند. امر خدا را ياد آور مي شوند و بر ان ايستادگي مي كنند. براي دوستي پروردگارشان دل از همه چيز كنده و بخاطر اطاعت مالك خويش از دنيا در هراسند و ار صميم دل به خداي عز وجل و محبت او متوجه شده و فهميدند كه هدف اصلي همين است بخاطر عظمتي كه دارد.
پس دنيا را چون باراندازي دان كه در آن بار انداخته و سپس كوچ خواهي كرد

قصه هاي تربيتي چهارده معصوم      نوشته محمد رضا اكبري



[ چهار شنبه 4 دی 1394برچسب:داستانهای امام محمد باقر ( ع, ] [ 15:39 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]