اسلایدر

داستان شماره 1986

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1986

داستان شماره 1986

اصحاب على (ع )

 


 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

هنگامى كه اميرالمؤ منين على عليه السلام از جنگ صفين مراجعت مى نمود، شخصى از اصحاب آن حضرت خدمت ايشان آمد و عرض كرد: يا اميرالمؤ منين دوست داشتم برادرم هم در اين جنگ بود و به فيض درك ركاب شما نايل مى شد.
حضرت در جواب فرمود: بگو نيّتش چيست ؟ تصميمش چه هست ؟
آيا اين برادر تو معذور بود و نتوانست بيايد و در جنگ شركت كند؟ و يا نه بدون عذرى از شركت در جنگ خوددارى كرد و نيامد؟ اگر معذور نبود و نيامد بهتر همانكه نيامد و اگر عذرى داشته كه با ما باشد پس با ما بوده است .
آن مرد عرض كرد: بله يا اميرالمؤ منين ! اينطور بود يعنى نيّتش اين بود كه با ما باشد.
حضرت فرمود: نه تنها برادر تو با ما بود بلكه با ما بوده اند كسانى كه هنوز در رحمهاى مادرانند و افرادى كه هنوز در اصلاب پدرانند. و تا دامنه قيامت اگر افرادى يافت شوند كه واقعا از صميم قلب نيّت و آرزويشان اين باشد كه (اى كاش على را درك مى كردم و در ركاب او مى جنگيدم ) ما آنها را جزو اصحاب خود مى شماريم

گفتارهاى معنوى ، ص ۲۳۶ و ۲۳۷



[ چهار شنبه 6 مهر 1394برچسب:داستانهای امام علی ( ع _ سری 3, ] [ 15:19 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]