اسلایدر

داستان شماره 1074

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1074

داستان شماره 1074


 انجام دادند چون منع شدند؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم
در دهکده ای دور از دهکده شیوانا مردی زندگی می کرد که پاهایش سالم نبود و تنها کاری که خوب بلد بود نوشتن تابلو و باک کردن زمین های جنگلی  و تبدیل زمین های پردرخت به زمین صاف و قابل کشت  آن هم توسط پسر بچه های شیطان و بیکار دهکده و بدون پرداخت هیچ اجر و مزدی به آنها بود
او از این مسیر درآمد خوبی به دست آورده بود و هیچ کس نمی دانست او چگونه با وجودی که پاهایش سالم نیست  توانسته بود  زمین های پردرخت را به زمین های صاف و قابل کشت تبدیل کند
روزی این مرد گذرش به دهکده شیوانا افتاد و چون قبلا یکی از شاگردان شیوانا بود مستقیم به مدرسه آمد و سر کلاس درس با ادب و فروتنی کنار شیوانا نشست. شاگردان بلافاصله او را شناختند و با هیجان و کنجکاوی فراوان از او خواستند که راز کار بزرگی که انجام می دهد را برای آنها هم فاش کند.آن مرد رو به شیوانا کرد و ازاو در اینخصوص نظر خواست. شیوانا لبخند زنان گفت:”دوست من به شرطی راز و شگرد کار خود را به شما می گوید که شما هم آن را  در زندگی خود به کار گیرید” و سپس از مرد خواست تا راز کارش را برای شاگردان توضیح دهد
مرد تبسمی کرد و گفت:” من هم مثل شما یکی از شاگردان شیوانا بودم. برای تامین معاش پدرومادر و همسر و فرزندانم مجبور شدم مدرسه را ترک کنم و کاری جز نوشتن تابلو بلد نبودم. برای همین از شیوانا در اینخصوص  کمک خواستم. او جمله ای گفت که آن را سرلوحه کار خودم قرار دادم و از این جمله استفاده کردم
شاگردان با کنجکاوی در مورد آن جمله طلایی پرسیدند و مرد گفت:” شیوانا به من گفت که افراط و تفریط دوقلوهایی هستند که همیشه با هم اند و فقط در زندگی آدم های متعادل این دوقلوها کاری از پیش نمی برند.  شیوانا به من گفت که سخت گیری زیاد همیشه باعث  مقاومت و بدتر شودن اوضاع می شود و نه تنها با سخت گیری کاری سامان نمی گیرد بلکه بدتر می شود. بعد شیوانا به من گفت که  انسان عاقل از این زوج جداناشدنی افراط و تفریط می تواند در جهت مثبت هم استفاده کند به شرطی که خوب فکر کند
سپس مرد تابلو نویس لبخندی زد و گفت:” من تابلونویسی می کنم برای همین در دهکده ای که زندگی می کردم تکه بزرگی زمین کنار جنگل پیدا کردم و گرد آن سنگ چیدم و در کنار هر سنگ  تابلویی نوشتم به این مضمون که هرکسی از داخل این حصار سنگی بردارد و یا درختی بکند به سختی مجازات می شود و خلاصه کلی خط و نشان برای فرد خاطی کشیدم. هفته ای نگذشت که خبر تابلوهای من به گوش پسربچه های شیطان دور و نزدیک رسید و آنها برای نمایش شجاعت خود تابلوهای مرا شکستند و هر چه سنگ و درخت بود را از داخل زمین بیرون کشیدند و بیرون انداختند. آن پسر بچه ها با غرور فکر کردند که موفق شده اند مرا شکست دهند غافل از اینکه من به آرزوی خود رسیده بودم و صاحب یک زمین پاک و صاف و قابل کشت شده بودم.  از آن روز به بعد کار من همین شده است. تکه زمینی ناصاف و جنگلی را پیدا می کنم و بعد اطراف آن سنگ می چینم و روی تابلوهایی پسر بچه ها و جوانان بازیگوش و شیطان دهکده را تهدید به انجام ندادن می کنم. آنها هم برای اینکه مخالفت خود را نشان دهند عکس آن عمل می کنند و در نتیجه من از نیروی کار مجانی آنها استفاده می کنم و زمین های غیر قابل کشت را به صورت قابل استفاده درآورده و به مردم می فروشم و مخارج خودم را تامین می کنم. به همین سادگی

 



[ پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 5, ] [ 18:49 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]