اسلایدر

داستان شماره 992

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 992

داستان شماره 992

گلچین روزگار

 

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از علاقه مندان شیوانا نزد او آمد و از او در امر ازدواج دخترش مشورت خواست. او گفت:” دختری دارم در کمال وجاهت و زیبایی که حسن و کمال و حجب و حیای او شهره است. پسر برادرم شخصی است لاابالی که در نوشیدن مسکرات و مشروبات الکلی افراط می کند. برادرم پیشنهاد کرده است تا دخترم را به او بدهم تا مگر پسرش بعد از ازدواج سرش به سنگ بخورد و سربراه شود و به سامان برسد. اما چیزی ته دلم به اینکار راضی نیست. بگوئید چه کنم!؟
شیوانا به گوشه باغچه اشاره کرد و گفت:” چند ماه پیش در اینجا بوته های کدو کاشتیم. بعضی از بوته ها زودتر سرزدند و در نتیجه رشد کردند و روی بوته های مجاور خود سایه انداختند. به مرور زمان بوته هایی که دیرتر سرزدند و کمتر رشد کردند به خاطر ندیدن نور خورشید ضعیف شدند و همانگونه که می بینی در حال از بین رفتن اند. این بوته های ضعیف خودبه خود به خاطر جبر طبیعت و قانون کاینات از بین خواهند رفت و بوته های قدرتمند همچنان به رشد خود ادامه خواهند داد
در این هنگام شیوانا ساکت شد و هیچ نگفت. پدر دختر هاج و واج پرسید:” اما این به ازدواج دختر من چه ربطی دارد؟
شیوانا لبخندی زد و دست مرد را  گرفت و او را به کنار رودخانه برد. در چند متری ساحل رودخانه شن و ماسه ها را کنار زد و تخم های لاک پشت را نشان داد و گفت:” دیر یا زود بچه لاک پشت ها از این تخم ها بیرون خواهند آمد و خودشان را باید کشان کشان به آب رودخانه برسانند. اگر دیر دنیا بیایند و یا آنقدر ضعیف باشند که نتوانند خود را به موقع به آب برسانند. از گرسنگی و ضعف تلف خواهند شد یا خوراک پرندگان وحیوانات دیگر می شوند
پدر دختر دوباره مات و مبهوت به شیوانا گفت:” اینها چه ربطی به ازدواج دختر من دارد؟
شیوانا پاسخ داد:” اگر دختر تو واقعا شخصی کامل و زیبا و سالم است و مشکلی ندارد ، پس این توانایی را دارد که نسلی پاکیزه و قوی و سالم را بوجود آورد و زندگی خوش و راحتی داشته باشد. آن پسر حتی اگر بچه برادر تو هم باشد ، مسیر زندگی اشتباهی را برای خودش انتخاب کرده است. او اگر دیر بجنبد به ناچار دست روزگار مثل آن بوته ضعیف کدو و یا تخم های ضعیف لاک پشت ، سرنوشتی دیگر را برای او رقم خواهد زد. توحق نداری به خاطر بوته ها و لاک پشت های ضعیف ، بوته ها و لاک پشت های سالم و قوی را در زندگی دچار مشکل کنی. دخترت را به شخصی مانند خودش بده و بگذار چرخ کاینات خودش نسل قدرتمند آینده را گلچین کند

 



[ پنج شنبه 2 دی 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 3, ] [ 20:3 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]