اسلایدر

داستان شماره 930

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 930

داستان شماره 930

در همه حال اعتماد کن

 

بسم الله الرحمن الرحیم
زنی نزد شیوانا آمد و گفت که شوهرش به او خیانت می کند و پنهان از او با دیگران ارتباط دارد. شیوانا از زن پرسید:” ازکجا اینقدر مطمئنی!؟” زن با اطمینان گفت:” من زن هستم و به طور غریزی می توانم از روی رفتار و حرکات و صدا و نگاه همسرم پی به درون او ببرم. به جز آن از این مرد فرزندانی دارم و بچه ها هم عینا رفتاری شبیه پدرشان دارند و من به راحتی می توانم راست و دروغ های آنها را از هم تشخیص دهم
شیوانا سری تکان داد و گفت:” آیا همسرت در خیانت به تو بی پرواست یا پنهانی اینکار را می کند!؟” زن با تعجب به شیوانا نگاهی کرد و پاسخ داد:” خوب معلوم است که پنهانی است. او حتی هر نوع رابطه ای را با بقیه انکار می کند و معتقد است که من دچار وسواس بیش از حد شده ام و بی دلیل در کار او دقیق می شوم. اما من نمی خواهم وقتی کار از کار گذشت و جوانی و سرمایه هایم از دست رفت ، او دستش را رو کند
شیوانا دوباره سرش را تکان داد و گفت:” وقتی تلاش می کنی تا او را غافلگیر سازی ، آیا برای لحظه غافلگیری و بعد از آن برنامه ای داری!؟
زن فکری کرد و پاسخ داد:” خوب! به او می گویم که خیلی ناجوانمرد است و لیاقت زنی مثل من را ندارد وبعد شاید اگر او دست از اینکارهایش بردارد به خاطر بچه هایم با او زندگی کنم و شاید هم او را رها سازم. در این مورد فکر نکرده ام
شیوانا تبسمی کرد و گفت:” اگراو غافلگیر شد و شرم و حیایش ریخت و دیگر از تو خجالت نکشید و در مقابل تو دست به خیانت زد. آیا درآن شرایط زندگی سخت تر است و یا الآن که پنهانی دست به اینکار می زند! در ثانی تو هر لحظه ای که اراده کنی می توانی او را رها کنی و پی زندگی خودت بروی
زن کمی سکوت کرد و سپس پاسخ داد:” گیج شده ام. یعنی شما می گوئید تظاهر به ساده لوحی کنم و بگذارم او به فریبش ادامه دهد و طوری وانمود کنم که انگار حرفهایش را باور کرده ام. این مساله چه فایده ای دارد؟
شیوانا با لبخند گفت:” اگر این فرض را همیشه در ذهن خود حفظ کنی که همواره می توانی او را رها کنی و پی کار خود بروی! پس این توانایی را پیدا می کنی که نقش یک همسر زودباور را ایفا کنی و این امکان را برای فرزندانت فراهم سازی که احساس کنند پدری دارند وفادار به خانواده و مادری که هرگزبه او خیانت نمی شود. به این ترتیب تو این امکان را برای فرزندانت فراهم ساخته ای که مثل بچه های دارای پدران وفادار بزرگ شوند و آینده نیکی پیدا کنند.  تو هم با خیال راحت از پنهان کاری های همسرت می توانی در حاشیه به جمع آوری پول و ثروت لازم برای زمان رهایی وجدایی و زندگی مستقل با فرزندانت بپردازی. اگر با گذشت زمان همسرت پشیمان شد و به زندگی اش بازگشت ، چه بهتر! تو ضرری نکرده ای . اما اگر بالاخره روزی پا را از مرز فراتر گذاشت و بی پروایی پیشه کرد.دیگر غافلگیر نمی شوی و این امکان را برای او فراهم ساخته ای که خودش با دست خودش اوضاع را به نفع تو رقم زند. هیچکس هم در نهایت تو را سرزنش نمی کند
در واقع همیشه در زندگی اگر می بینی کسی مقابلت نقشی غیر از آنچه هست را بازی می کند. بهترین واکنش این است که چنان رفتار کنی که انگار نقش نمایشی اش را باور کرده ای و او را در این نقش قبول نموده ای. بعدها او وقتی می خواهد چهره واقعی خود را به تو نشان دهد، تو باز هم درآن زمان باید چنان وانمود کنی که که چهره جدیدش را هم قبول داری ، درواقع با این برخورد به مرور زمان این تصور را که ابله و ساده لوح هستی از او می گیری و تصویر انسانی فوق هوشمند و مقتدر را در ذهن او حک می کنی.همه انسان ها از روبرو شدن با موجودات فراهوشمند وحشت دارند و در مقابل افراد فوق هشیار دست و پایشان می لرزد. انسانی که با وجود اطلاع از واقعیت هر دو نقش ، خودش را به بی اطلاعی می زند و بدون واکنش تنها تماشاچی نقش بازی های طرف مقابلش است خیلی قوی تر و اثر گذارتر از فردی است که دائم تظاهر به مچ گیری و زرنگی می کند.. اگر دائم به رخ نقش آفرینان مقابلمان بکشیم که دستشان را خوانده ایم و رودست نمی خوریم. در واقع آنها را وادار ساخته ایم تا نقش هایی به مراتب پیچیده تر و مرموز تر به خود بگیرند و لاک دفاعی خود را محکم تر کنند. در این صورت، با پیچیده شدن رفتارهای افراد دوروبرمان ،  دیگر اطلاعاتی از فرد مقابل به ما نمی رسد واحتمال فریب خوردن ما به خاطر بی اطلاعاتی به سرعت افزایش می یابد
زن لختی سکوت کرد و آنگاه پرسید:” و اگر همسرم بی گناه بود!؟” شیوانا تبسمی کرد و گفت:” و تو دراین دوران شک و تردید هیچ کارخطایی مرتکب نشده ای که سزاوار مجازات بوده باشی! همه چیز همانطور پیش می رود که وفق مرادتوست



[ پنج شنبه 30 مهر 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 1, ] [ 20:18 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]