اسلایدر

داستان شماره 1889

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1889

داستان شماره 1889

وحشت یکی از یاران در جنگ صفین

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

زاذان و  عده دیگری از اصحاب علی ( ع ) نقل می کنند که با آن حضرت در جنگ صفین بودیم و هنگامی که با لشکر معاویه می جنگید ، مردی از سمت راست لشکر آمد و گفت : یا امیرالمو منین ! در این سمت آشوب به پا شده است . حضرت فرمود : ( به جای خود برگرد
مرد برگشت و بار دوم آمد و همان جمله را تکرار کرد
باز هم حضرت فرمود : ( به جای خود برگرد
بار سوم نیز آمد و مثل این که زمین بر او تنگ شده بود ، جمله قبلی را تکرار کرد
حضرت فرمود : بایست . مرد ایستاد . علی ( ع ) فرمود : مالک کجاست ؟
مالک گفت : لبیک یا امیرالمو منین
حضرت فرمود : سمت چپ لشکر معاویه را می بینی ؟ گفت : بلی
فرمود : ( آن شخص سوار بر اسب تربیت شده را می بینی ؟ گفت : بلی
فرمود : برو و سر او را بیاور
مالک اشتر به آن شخص نزدیک شد و گردنش را زد و سرش را آورد و جلو امیرالمو منین ( ع ) انداخت
حضرت رو کرد به آن مرد و فرمود : تو را به خدا قسم ! آیا این شخص را دیدی و ترس او در قلبت افتاد و آشوبی در میان یاران خود دیدی ؟
گفت : بلی .
حضرت فرمود : رسول خدا ( ص ) از این واقعه خبر داده بود . آن گاه به آن مرد فرمود : ( برگرد به جای خود

 



[ پنج شنبه 29 خرداد 1394برچسب:داستانهای امام علی ( ع, ] [ 23:9 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]