اسلایدر

داستان شماره 1080

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1080

داستان شماره 1080

 

 انجام شده فرض کن

 

 بسم الله الرحمن الرحیم
در مدرسه شیوانا شاگردی بود که شیوانا به او احترام زیادی می گذاشت و اکثر کارهای حساس و مهم را به او می سپرد. این شاگرد بر خلاف بقیه جثه ضعیف و چهره سیاه و نازیبایی داشت و در مسابقات و امتحانات بدنی نمی توانست در رقابت با بقیه امتیاز بالایی بدست آورد. اما با همه اینها شیوانا او را بسیار ارج می نهاد و همیشه در اداره کارهای بزرگ روی او حساب می کرد
روزی تعدادی از شاگردان که زیرک تر و توانمند تر از بقیه بودند زبان به شکوه و گله گشودند که شیوانا در هنگام سپردن کارهای بزرگ ، یک پسرک سیه چرده و ضعیف را به بقیه ترجیح می دهد و این خلاف عدالت است
شیوانا با لبخند پاسخ داد:” بی عدالتی یعنی شخص کم توان را در جایی قرار دهیم که شایستگی آن را ندارد و من هنوز هم معتقدم که این شاگرد ضعیف الجثه نسبت به شما در انجام امور حساس و مهم مناسب تر است
یکی از شاگردان بسیار زرنگ مدرسه که هیکل درشتی هم داشت از شیوانا خواست تا در عمل توانمندی او را در قیاس با شاگرد سیه چرده و ضعیف مقابل جمع مقایسه کند. شیوانا پذیرفت و به شاگرد زرنگ گفت:” می خواهیم در گوشه مدرسه حوضچه کوچکی درست کنیم و کنار این حوضچه چاه آبی بزنیم. طوری که صبح زود بتوانیم با سطل آب چاه را داخل حوض بریزیم و هم استخر کوچکی برای شستشو داشته باشیم و هم اینکه آب اضافی را به صورت هدایت شده به سمت درختان اطراف مدرسه جاری سازیم. شما مدیر و رئیس این کار هستید. شروع کنید
شاگرد درشت هیکل فکری کرد و پرسید:” این حوضی که می گوئید چه شکلی باشد؟ عمق و مساحت آن چقدر باشد؟ برای ساختن آن از چه مصالحی استفاده کنیم؟ این مصالح را از کجا تامین کنیم؟ محل ورود آب به حوض و مجرای خروج به چه شکل باشد؟ چاه کنار حوض چقدر از آن فاصله داشته باشد؟ عمق چاه چقدر باشد؟ و

..............
شاگرد درشت هیکل به مدت نیم ساعت از شیوانا در مورد حوض و چاه و مشخصات آن سوال می کرد و شیوانا هم با مشورت از جمع جواب سوالات او را می داد. سرانجام شاگرد تنومند فکری کرد و اجازه مرخصی خواست. روز بعد دوباره نزد شیوانا آمد و سوالات جدیدی مطرح ساخت. او گفت:” این حوض وچاه در چه مدتی ساخته شود؟ در زمستان که یخبندان می شود چه کنیم که آب حوض یخ نزند؟آیا لازم است کنار حوض جایی برای نشستن و استراحت درست کنیم؟ داخل حوض در کناره ها پله بزنیم؟ می توانیم داخل حوض ماهی هم بیاندازیم؟و….” و به همین ترتیب دوباره ساعت ها در مورد مشخصات و جزئیات حوض مقابل جمع ازشیوانا سوال کرد و جواب شنید
روز سوم وقتی شاگرد قوی هیکل با صدها سوال جدید نزد شیوانا آمد شیوانا از او خواست تا ساکت بماند. سپس مقابل بقیه شاگردان ، آن جوان سیه چرده و ضعیف را صدا زد و به او گفت:” می خوام در آن گوشه باغ یک حوض بزنم و یک چاه کنار حوض تا هم استخر کوچکی برای شستشوی اهل مدرسه فراهم شود و هم از آب اضافه آن درختان کنار باغ آبیاری شوند؟
پسرک سیه چرده و ضعیف الجثه لبخندی زد و گفت:” فکر کنید کار انجام شده است. بقیه اش با خودم
او این را گفت و بلافاصله برای انجام کار به سراغ تهیه مقدمات رفت. شیوانا دوباره لبخندی زد و خطاب به شاگرد قوی هیکل و بقیه شاگردان گفت:” حال فهمیدید چرا کارهای حساس و مهم را به او می سپرم!؟ با سپردن کار به او مطمئنم که آن کار حتما به انجام خواهد رسید و من می توانم به جای نگرانی در مورد انجام نشدن کار ذهنم را روی موضوعات دیگری متمرکز کنم و اصلا هم نگران انجام نشدن کار نباشد. او خودش راه انجام کار به بهترین شکل ممکن را پیدا می کند. این تفاوت اصلی او با شماست

 

 



[ پنج شنبه 30 اسفند 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 5, ] [ 18:55 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]