اسلایدر

داستان شماره 1068

داستانهای باحال _ داستانسرا

داستانهایی درباره خدا_ پیغمران_ امامان_دین_ امام علی_ قضاوت امام علی_ اصیل ایرانی _ پادشاهان _عاشقانه_ ملا_ شیوانا_ بهلول_ بزرگان_ غمگین_ طنز_ جالب_ معجزه_ پسرانه_ عبرت آموز هوسرانی_ صفا و صمیمیتها_ شنیدنی_ زندگی_ موفقیتها_ خوش یمن_ طمع_ آموزنده_ بی ادبانه _ احساسی_ ترسناک _بقیه و..

داستان شماره 1068

داستان شماره 1068

صدها برابر موثرتر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مردی چوپان از دهکده ای دوردست تعدادی گوسفند را با زحمت زیاد به دهکده شیوانا آورد وآنها را داخل حیاط مدرسه رها کرد و نزد شیوانا رفت و در جلوی جمع شاگردان با صدای بلند گفت:” چون شنیده بودم که شاگردان این مدرسه اهل علم و معرفت هستند تعدادی از درشت ترین و پروارترین گوسفندهای گله ام را برای مدرسه آورده ام تا برایم دعا کنید که برکت گله ام بیشتر شود
شیوانا بلافاصله پرسید:” آیا در دهکده تو آدم فقیری نیست؟
مرد چوپان با ناراحتی گفت:”اتفاقا چرا!؟ به دلیل خشکسالی مردم دچار مشکل شده اند و خانواده های فقیر زیادی از جمله فامیل های نزدیک خودم، امسال در دهکده نیازمند کمک و برکت هستند
شیوانا با ناراحتی گفت:” و تو با این وجود، این گوسفندها را به زحمت از آن راه دور اینجا آورده ای که دعا و برکت جذب کنی؟ زود برگرد و گوسفندها را به مردم دهکده خودت برسان! برای اینکه تنها نباشی تعدادی از شاگردان با مقداری کمی آذوقه همراهت می آیند
مرد چوپان با ناراحتی گفت:”اما ما می خواستیم شما برایمان دعا کنید تا برکت و فراوانی دوباره به سراغمان آید
خدامراد تبسمی کرد و گفت:”اگر این گوسفندان را به نیازمندان واقعی در دهکده خودت برسانی ، مطمئن باش دعای خیری که آنها در حق تو می کنند از دعای شیوانا و اهل مدرسه او صدها برابر موثرتر و کارساز تر است و تو تا آخر عمر هرگز نیازی به دعای هیچ شیوانایی نخواهی داشت

 



[ پنج شنبه 18 اسفند 1391برچسب:داستانهای شیوانا ( 5, ] [ 18:39 ] [ شهرام شیدایی ] [ ]